جدول جو
جدول جو

معنی ادا پذیر - جستجوی لغت در جدول جو

ادا پذیر
قابل پرداخت
تصویری از ادا پذیر
تصویر ادا پذیر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ادعا پذیر
تصویر ادعا پذیر
شایسته دعوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادب پذیر
تصویر ادب پذیر
پذیرای ادب: (این کودک ادب پذیر نیست)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادب پذیر
تصویر ادب پذیر
آنکه می تواند ادب یاد بگیرد
فرهنگ فارسی عمید
کار بستنی انجام پذیر قابل اجرا پیش بردنی عملی مقابل اجرا ناپذیر. انجام پذیر قابل اجرا پیش بردنی عملی مقابل اجرا ناپذیر
فرهنگ لغت هوشیار
متاء ثر پذیرنده و دریافت کننده اثر چیزی یا کسی که اثر موء ثری را قبول میکند و می پذیرد
فرهنگ لغت هوشیار
قابل دریافت و فهم دریافتنی وابا (برهان قاطع: قوت فهم) قابل دریافت قابل فهم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امر پذیر
تصویر امر پذیر
فرمان پذیر پذیرنده فرمان قبول کننده امر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صداع پذیر
تصویر صداع پذیر
درد سرپذیر پذیرنده زحمت، کسی که از گفتار طولانی ملول نشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عادت پذیر
تصویر عادت پذیر
عادت پذیرنده، خوی پذیرنده، آنکه رفتار دیگران بر او تاثیر می گذارد، برای مثال کجا چون طبع مردم خوی گیر است / ز هرکس آدمی عادت پذیر است (عطار۱ - ۲۰۸)
فرهنگ فارسی عمید
خو پذیر با بدان کم نشین که بد مانی خو پذیر است نفس انسانی (سنائی حدیقه) آن که از کسی یا چیزی عادت پذیرد کسی که خوی دیگری را قبول کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غذا پذیر
تصویر غذا پذیر
خورش پذیر گوارنده غذا پذیرنده جاذب ماده غذایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنا پذیر
تصویر فنا پذیر
فرا شوند آنکه فانی شود فانی مقابل فناناپذیر باقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کدر پذیر
تصویر کدر پذیر
مغموم و آشفته، خلل پذیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وبا پذیر
تصویر وبا پذیر
ریتاک پذیر کسی یاجایی که در معرض
فرهنگ لغت هوشیار